رد کردن بعضی مرحلهها و بهبود بعضی مهارتها به شدت هزینهبره ولی به طرز دیوانهواری عاشق کیفیتهای کوچکم.
رد کردن بعضی مرحلهها و بهبود بعضی مهارتها به شدت هزینهبره ولی به طرز دیوانهواری عاشق کیفیتهای کوچکم.
آدم کوچک سردرگم، در دستان تو، زیر لب هر روز: بیدک الخیر.
// عامل رو بدون هیورستیک رها کنی تو فضای حالت، یا فضا رو تموم میکنه یا زمان رو تلف.
انگار که مرکز کهکشانم. بیشمار کلمه دورم میچرخند. توان ساخت کوچکترین جملهای ندارم.
// رها کردن نوشتن به نفع یادگیری چند مهارت، تریدآفی بود که پذیرفتم.
سفت تاب رو بچسب، عقب عقب برو تا درخت گیلاس. بپر روی تاب با پاهای صاف، رو به بالا. با یه دست آزاد که بالا و پایین میره چند ثانیه وقت داری آسمون رو بگیری. خندههای بلند و دستخالی، این دفعه عقبتر و سریعتر، با پاهای از زمین کندهشده، دست رو به آسمون در نوسان. چشمای پر از برق، این دفعه به آسمون نزدیکتر.
مثل اینروزها. رسیدن تا نیم وجبی و برگشتن به عقب. دوباره و دوباره پریدن. با چشمی که به زمین نیست. با دلی که پر از نوسانه. مثل این روزها.
کار. درس. کارآموزی. کد. کد. کد. تجربه. معماری. تحلیل. هوش مصنوعی. هوش محاسباتی. طراحی الگوریتم. تخمین. قطعیت. بینایی ماشین. مهندسی نرمافزار. کارآیی. مقیاسپذیری. اسکریپت. کامپایلر. میموندی حالا. درس بخونم. کار کنم. پروژه پایانی. کار تیمی. در باب تخصص و تقوا. تعهد. اخلاق. صداقت. مسئولیت اجتماعی. آزادی نرمافزار. آرزوها و آرمانها. تعهد عدم افشا. شک. تردید. پایگاهداده. برنمیگردی؟
دانشگاه. استادا. سیستم آموزشی. بازگشت به دانشگاه. انتخاب واحد. طراحی شیگرا. اینترنت اشیا. تیم بدیم. حوصله ندارین چرا. کجایین بچهها. بیخیال. درس بخون. ارشد. پروژه. بالا و پایین. افت و خیز. یکسان نباشد حال دوران. بینایی ماشین. داره باحال میشه. گزارش کار. آزمایش. برد بورد. میکروکنترلر. امبدد سیستمز. اتوماسیون. لینوکس. شرکتای سختافزاری. ویندوز تنها سیستمعامل دنیا نیست. گزارش کارآموزی. تکامل. همایش آزادی نرمافزار. نرمافزار متنباز. بیدقتا.
نمازخونه. کتاب. گودریدز. پادکست. بررسی. گفتوگو. میموندی حالا. هیچ راهی نمونده پس. دوستمی ولی. شرکتها. کار. لینک. پیشرفت. رشد شخصی در برابر رشد جامعه. انتخاب. فضای اپلای. شرایط. موندن. ایران. کانادا. خانواده. اینجا هم میشه زنده موند. چالش. ترس. موفقیت. همهشون میخوان برن. چرا اینجوری شد. خوب بودین که. زیر پلهها. شیرموز. آب هویح . جراحی دندون عقل. آب سیب. کیک شکلاتی. کتابفروشی جدید. دستهبندی جدید. دنیای نو.
ماه محرم. سخنرانی. دانلود. امکانهای دیگر. طرح نو.
// ترم ۷
یک) پشت در اتاق منتظر بودم نوبتم بشه. داشتن توضیح میدادن که دانشجوها لولههای آزمایشگاه من هستن هر چی که لازم باشه با اینا تست میکنم.
دو) نزدیک دو ترم برای استاد کد زدم و مقاله خوندم و خلاصه کردم و چی و چی. یهویی فرمودن برید درس بخونید وقت برا این کارا زیاده.
امروز با خودم فکر کردم بعضی وقتها از این روزای تو دانشگاه بنویسم. اینم اولیش:
روز سوم ترم ششه. فاصله ترم ۵ و ۶ فقط یه جمعه بعد از ظهر بود.
پروژهای که برای سیگنال قبول کردم، رو ویندوز وصل نشد به سرویسه. نمره رو گرفتم ولی در عوض قول دادم یه برنامهی دیگه بنویسم. این طوری که باید میرفتم مستندات برنامه رو بخونم و بگم چیه تا ببینیم چی کاریش کنیم. خوندم و خلاصه ش رو گفتم. تحریمایم اما معادل آزاد داره: آپاچی کافکا. گفتن پیام بده به فلانی یه ساعت دیگه با هم بیان تا بگم چی کار کنی. یه ساعت دیگه اومدم. نتیجه این شد که یه کار دیگه بکنم که ربطی به قبلی نداشت. و قبلی هم به قبلیاش ربط نداشت.
برا مهندسی نرمافزار یه مقداری خوشحال بودم. استاده لهجهی En از اون مدلاس که اگه تو فیلما باشه میزنم بره جلو. از طرفی کل اصطلاحات رو ترجمهنشده میگه. باید گروه ۶ تا ۸ نفره بسازیم. بعدش گفت وقتی گروه بزرگ میشه اون یه نفر همیشگی حالا باید به جای ۶ نفر یا بیشتر کار کنه. چند صفحه از کتاب درس رو خوندم. تعریفی که از نرمافزار میده رو نمیتونم قبول کنم. آخر فصلا یه سری تمرین داره. امیدوارم تو امتحان از این سوالا نده.
جستجوی وب رو اختیاری برداشتم از سر کنجکاوی. یه ربع قبل کلاس رفتم که راهرو جدید رو هم ببینم. قبل اینکه چشمم بیفته به سایت و کلاسای جدید، بوی رنگ خودش رو رسوند. ولی مانعم نشد که نرم . رسیدم به کلاس. گرمکن با بیشترین توان داشت سعی میکرد رنگا رو خشک کنه. بیست دقیقه منتظر نشستم. کمکم سال بالاییها اومدن. میگفتن نمره میده، تا عید هم ایران نیست کلاسا مجازی برمیگزار میشه. برگزار نشد. رنگ و گرمکن روزم رو ساختن. با سردرد برگشتم خونه.
استاد هوش مصنوعی یه فصل درس داد. قرار شد خلاصهاش رو بنویسیم بیاریم. برا بعضی سوالا جواب قطعی نمیداد و میگفت با جهانبینی من اینطوری میشه ولی برا یه آتئیست جواب فرق میکنه. شما هم برید فلسفهاش رو بخونین. چند بار تا آخر کلاس خواست که فلسفه بخونیم. یه تعداد واژه و اصطلاح تو حرفا استفاده شد مثل: جهانبینی، عقلانیت، تئوری آو مایند. باعث شده بود کنجکاو به درس گوش بدم. و حس میکنم دارم میفهمم چرا تا حالا از هوش خوشم نمیاومده: تعارضهای فلسفی که ریشهاش رو نمیدونستم. به خصوص الان که هوش مصنوعی ترنده و هر آدمی با هر میزان از تخصص نظر میده. معلومه چه ملغمهای تو ذهنم بوده. کتاب درس هم ارزش خوندن داره. نویسندههاش فکر منعطفی دارن.
الانم کمکم پاشم برم سر کلاس ریز پردازنده ببینم اونجا دنیا در چه حاله.